شماره 4 جلسه 72 (حکمت ناب شیعی ) سیروسلوک استاد علوی
عرفان مقربین عنوانی است که برای معرفی نابترین معارف و برترین شیوه سیر و سلوک معنوی توسط استاد علوی بکار برده می شود .
آماده هرگونه مباحثه در این موضوع داریم
آماده پاسخگو به سئوالات شما درسایت آقداش آنلاین هستیم لطفا سئوالات را درموضوع خود ( لینک خبری ) مطرح کنید .
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمدلله رب العالمین و صلي الله علي محمد واله و طاهرين سیما و بقیهالله فی السماوات و الارضین
وظایف یک سالک در عرفان مقربین: یک وظیفه الهی داریم و یک وظیفه انسانی،وظیفه الهی ما این است که فقط به خدا نگاه کنیمو با ذکر خدا، یاد خدایک رابطه محبت آمیز و مودت آمیز و عاشقانهای ایجاد بشوداو از مخلوق خود و ما از خالق خودمان لذت ببریم.عرفا و اولیاء معتقدند بالاترین معشوق، بهترین معشوق، لایقترین معشوق، جاذبترین معشوق، جالبترین معشوق و زیباترین زیبایان خداوند است؛زیباییهایی هم که ما در دنیا میبینیم،زیباییهای آلوده با زشتی و با پلیدی استهر کس هم در قالب خودش مثلاً مگس در قالب خودش از یک کثافت لذت میبرد، سوسک از کثافت بودن لذت میبرد، کرم در باتلاق لذت میبرد،این لذتها و شکل لذتها و شکل زیباییها را قالب ما مشخص میکند.زیباییها همه چیز بستگی دارد که تو در چه قالبی باشی.اما وقتی از قالبها بیاییم بیرون،
زیبایی مطلق، زیبایی حقیقی، لذت حقیقی همه چه هست؟ منشأش خداست.اگر رفتی آنجا و به آن لذت رسیدی و به آن زیبایی رسیدی و زیبایی خداوند را دیدی و دیدی که جالبترین جالبهاست، جاذبترین جاذبهاست، زیباترین زیباهاستاصلاً حاضر نیستی برگردی در آن قالب،وقتی شما از آن قالب بدن آمدی بیرون و رفتی به عالم عرش، رفتی به آن عالمی که خداوند هست، به آنجایی که خدا ما را برای آنجا خلق کرده است حاضر نیستی بیایی به این دنیا، دیگر اصلاً لذتهای دنیا را دیگر لذت نمیخوانی.
اگر لذت ترک لذت بدانی دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
راهی که عرفا و اولیا دارند میگویند میخواهند ما را نجات بدهندیک سرزمینی هست که سرزمین لذت و سلامت و امنیت است، دیگر آنجا مریضی نیست، دیگر آنجا بیماری ، ترس و دلهره نیست. سرزمینی است مملو از لذت، شادی، شعف و زیباییها و امنیت. اسمش را در قرآن بهش میگویند دارالسلام.دارالسلام یعنی سرزمین خدا. سلام اسم خداوند است،آنجا لذتهای حقیقی آنجاست، زیباییهای حقیقی آنجاست.وظیفه انسانی ما این است حالا که آمدیم در این دنیا اگر قرار است برای مردم کار کنیم، کار اجتماعی ، کار سیاسی ، فعالیت مذهبی کنیم، فعالیت حیات معقول داشته باشیم، باید کاری کنیم که هم خودمان آن مسیر را طی کنیم هم انسانها را به آنجا برسانیم این میشود وظیفه انسانی. دیگر به غیر از این وظیفهای نداریم.بنابراین اگر یک مسئولی در کشور هدفش این باشد که کاری کند انسانها را به وظیفه الهیشان برساند این میشود انسان خوب، میشود انسان خادم. و اگر این کار را نکند بلکه بخواهد انسانها را در همین مرحله نگه دارداین میشود خیانت . با دید عرفانی ما ارزیابی میکنیم،ما که گاو و گوسفند نیستیم که هر کس جلویمان علف ریخت بگوییم این خوب است، هر کس علف نریخت بگوییم این بد است. هر کس به ما اقتصاد خوب داد، رفاه به ما داد این را بگوییم آدم خوبی استما امیرالمؤمنین را به خاطر این دوست نداریم میآید رفاه برای ما ایجاد میکند. ما امیرالمؤمنین را به خاطر این دوست داریم چون ما را نجات میدهد به آنجا میرساند و معاویه را دشمن میدانیم به خاطر اینکه ما را از آن هدف بازمیدارد، به ما رفاه میدهد، ثروت میدهد، آسایش میدهد، آرامش دنیایی میدهد ولی ما را در حماقت و در حیوانیت و در پستی نگه میدارد، نمیگذارد ما رشد کنیم.حکما ، فلاسفه و عرفای قدیم به این نتیجه رسیده بودند که دنیا طبق قانون است، کوچکترین حرکتی عکس العمل دارد.﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ¯وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴾
طبقات بهشت و جهنم و زمان ماندگاری در آنها : کوچکترین حرکتی در این دنیا عکس العمل دارد. این قانون عمل و عکس العمل در تمام عوالم حاکم است از بهشت گرفته تا جهنم. هر کس هر کاری بکند نتیجهاش را میبیند.بین متکلمین و مفسرین اختلاف است کهبهشت ابدی است یعنی چه؟ یعنی مدت طولانی که قابل حساب نیست؟بینهایت دوتا معنا دارد؛ یک معنا این است که من نمیتوانم حساب کنم، یک معنا این است که نه نهایت ندارد.(بغیر حساب) که در قرآن هستبعضیها گفتند یعنی که اصلاً نمیشود حساب کرد، بعضیها گفتند چرا میشود حساب کرد ولی میلیاردها میلیاردها سال عمر میخواهد.اقیانوس آرام چند تا دانه قطره آب دارد؟بینهایت.بینهایت که نیست. عقل میگوید بینهایت نیست چون محدود است چون در کره زمین است محدوده دارد
راههای نجات از بینهایت نسبی: بینهایت نسبی یعنی این که نسبت به ما بینهایت است ولی نهایت دارد.برای اینکه از این نسبیت نجات پیدا کنند به ابدیت برسند چه کار باید بکنند؟عرفا و متکلیمن و حکمای گذشته راههائی گفتند . یکی از راهها این بوده که گفتند بهترین راه این است که انسان بنشیند هیچ کاری نکند. و اینقدر متمرکز بشوند تا خدا را در قلبشان ببینندراه دوم این بوده است که نه بیایند کار کنند ولی اعمال نیک انجام بدهند ولی اعمال نیک اینها را میبرد در بهشت،یکی از اسمهای روز قیامت یوم الحسرت است. مؤمنین متدین پاکان هم حسرت میخورند. هیچ کس نیست که حسرت نخوردچون یک مقام بالاتر را میبینند. اینهایی که بهشت اول هستند بهشت دوم را میبینند میگویند کاش ما هم میتوانستیم برویم آنجا،آنهایی که بهشت دوم هستند بهشت سوم را غصه میخورند. پیامبر اوللعزم پیامبر خاتم را میبیند حسرت میخورد. دقت کردید. هر کس بالاتر را میبیند حسرت میخورد. تنها کسی که حسرت نمیخورد کسانی هستند که خود خدا را میبینند چون آنجا دیگر آرزوی خدا بودن را نمیتوانند بکنندچون آنها خدا را میبینند،غرق در شعف روحانی میشوند و انوار و تجلیات خداوند را میبینند اصلاً دیگر خودشان را نمیبینند، اما چکار کنیم تا از بینهایت نسبی نجات پیدا کنیم ؟ پیامبران آمدند گفتند نه اصلاً این کارها لازم نیست. راه حکمت و راه ریاضت راه درستی نیست چون شما نمیتوانید به آنجا برسید خیلی مشکل است یعنی مثل کوه کندن با مژههای چشم است،خود خدا باید بیاید ببردتان، باید خود خدا از عرش بیاید پایین شما را ببردخداوند که خودش از عرش نمیآید پایین، پیامبران را میفرستد.پیامبران آمدند راه را نشان دادند. گفتند شما کار را برای خدا انجام بدهید چون کار اگر برای نتیجه انجام بدهید،ثوابش هم هر قدر زیاد باشد باز محدود است . اما چون خداوند نامحدود است اگر کار را فقط برای رضای خدا انجام دهید ، ثوابش هم نامحدود است . معنای ما (مکلف به نتیجه نیستیم) یعنی چه؟ امام فرمود ما کار را میکنیم، (ما مکلف به نتیجه نیستیم) یعنی هر کاری کنیم ،کار نداریم نتیجهاش چه میشود؟ این خلاف عقل است. بدیهی است که این کار کار درستی نیست.امام فرمود که ما کار را انجام میدهیم مکلف به نتیجه نیستیم منظور این است، ما بررسی میکنیم عقلی، فهمی، شعوری همه را میآوریم وسط میگوییم این کاری که میخواهیم بکنیم کار خوبی است یا کار خوبی نیست، نتیجه میدهد یا نتیجه نمیدهد. دقت کردید.منظور این است که ما کار کارشناسی را میکنیم و میرویم تکلیفمان را انجام می دهیم ، چه نتیجه گرفتیم یا نگرفتیم مثلاً امام حسین(ع) مکلف نبود که حتما“پیروز بشود . او به این نتیجه رسید وظیفهاش این است و وقتی حرف عقل، حرف شرع، حرف دین را نگاه کرد دید که تکلیفش این است. حالا کشته میشویم خب بشویم.
معنای انجام دادن کارها برای خدا: یعنی اینکه کاری را که خدا بشما میگوید انجام بدهی. خدا چگونه میگوید؟ از طریق اولیای خودش یعنی ولیخدا. خدا از طریق ولی خودش میگوید این کار را انجام بده. و شما آن را باید انجام بدهی. چه کار داری نتیجه میگیری یا نمیگیری، این میشود کار برای خدا. تو منافعت را در نظر نگرفتی . ملاک این که یک کار مخلصانه برای خداست، چیست؟تنها کاری که شما میتوانید بگویید مخلصانه برای خداست آن کاری است که ولیخدا به شما میگوید انجام بدهی.
معنای فزت و رب الکعبه و علت بیان آن از زبان امیرالمؤمنین(ع): چرا امیرالمؤمنین گفته است فزت؟ چرا گفته است رب الکعبه؟یک فلاح داریم، یک فوز داریم چون کلمه پیروزی و نجات و موفقیت اینها در عربی معادلهایی دارد.﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾«به راستى كه مؤمنان رستگار شدند.»رستن، نجات پیدا کردن از دل خاک، از زندان خاک، از قعر طبیعت،به کشاورز هم میگویند فلاح چون گیاه را از دل خاک میرویاند . ولی فوز بالاتر از این است. (فوز)یعنی انسانبه آن قلهای که کسی دیگری نمیتواند به آنجا برسد ، برسد . معلوم میشود امیرالمؤمنین تا این ضربه را نخورده بوده نگرانی داشته چون پروردگار کعبه به او وعده داده بود که تو در خانه من به دنیا آمدی در خانه من هم به من ملحق میشوی، در ماه من به دنیا آمدی چون رجب به یک معنا ماه خداست، در ماه من هم به من ملحق میشوی. این وعده را امیرالمؤمنین در آن لحظه احساس کرد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادندنشانی قرار گرفتن در صراط مستقیم: صراط مستقیم صراطی است که هر لحظه شما بیشتر معرفت پیدا میکنید قدم اول یک مقدار ، قدم دوم دو برابر ، قدم سوم همینطور تضاعفی میرود بالا. این نشانی صراط مستقیم است و اگر شما اینطور نیستی بدان هنوز در صراط مستقیم واقع نشدی. ما در این دنیا چون آن طرف را نرفتیم ببینیم همین جا را دوست داریم. شما اول علمالیقین که وارد میشوید آثارش این است که رویای صادقه میبینید. در مرحله علمالیقین که وارد میشوید کم کم کشف و شهودات شروع میشود آنجاها وصال استآنجا وصل میشویم وقتی وصل شدیددیگر احتمال سقوط نیست. تفاوت شب قدر شیعیان با سایر مسلمانان: اولیای خدا مرگشان برای آنها لذت بخش است. آنها به ابدیت و به لذت میرسند . آن دنیا چشمشان به آن تجلیات میخورد، به آن آثار معنوی و لذت بخشی که گفته شد . شب قدر بودن برای امیرالمؤمنین شب ارزش بود. برای شیعیانش هم شب ارزش بود. شب قدر یعنی شب ارزش.اگر قدر الهی بگذاری،ارزش گذاریت الهی باشد متوجه میشوید که امیرالمؤمنین شهادتش هم برای شیعیان نعمتی بود. آنهایی که امیرالمؤمنین را ندارند شبهای قدرشان خشک و بی روح است هزار رکعت نماز میخوانند ولی خشک ، فقط ورزش سوئدی میکنند دولا و راست میشوند فقط همین، روح ندارد. ما چون علی را داریم شبهای قدرمان اینقدر پر روح است و اینقدر معجزه میکند و اینقدر ارزش میگذارد چون شما وقتی که شب قدر میشود میدانی با چه کسی داری ارتباط برقرار میکنی،
شهادت امیرالمؤمنین(ع): آیت الله فاضل میگویند علت اینکه طبیب مسیحی آوردند بالای سر امیرالمؤمنین این بودکه آنقدر جو فضاسازی و شایعات را زیاد کرده بودند، جاسوسان معاویه در فضای کوفه و در فضای جامعه اسلامی اگر طبیب غیرمسلمان نمیآمد و شهادت نمیداد فردا میگفتند علی را کشتند، شیعیان علی را کشتند طبیب مسیحی آمد و شهادت داد که این ضربهشمشیر آلوده به سم بوده است و این سم امیرالمؤمنین را کشته است چون امیرالمؤمنین مثل ائمه دیگر ما با سم کشته شد ائمه ما همه با سم کشته شدند حتی پیامبر اسلام با سم کشته شد .
پروردگار و به مقام و عظمتشان ما را ببخش و بیامرز
پرویز طهماسبی
نظرات شما عزیزان: